تو این هفته خیلی حالم بد بود و همش عصبی بودم.دلم میخواست یکی رو بزنم و فکر میکردم با این کار اروم میشم.

تا دیروز که تصمیم به یه سفر خارج از شهر تو طبیعت گرفتیم :)

یکی از بهترین سفرهام و با ارامش ترین سفر هام بود ولی من دقیقا اون موقع هایی که تنهاییروی تاب نشسته بودم یه کم نور خورشید و یه باد ملایم هم بود و شعر های فاضل نظری را بیت به بیت میخواندم فهمیدم هنوز زندگی پر از قشنگیه و امیده.


پ ن :ولی یه گربه اونجا بود کلی بهم استرس وارد میکرد میترسیدم یهو از پشت بپره روم:(بقیه هم مسخرم کردن.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پورتال تازه های سلامت من کهکشان برنامه های اندروید و ویندوز ارتی بلاگ درساپلاس دامنه شاهین LALAHOPKA جمله بلاگ*جملات ناب*سخنان ناب آموزنده,سخن بزرگان ExamsTrainer